اقتصاد اطلاعات. اين نوع اقتصاد در سه بستر مجزّا اما مرتبط مطرح ميگردد. نخست بستري است كه در آن، اطلاعات تعريف ميشود و ويژگيهاي اقتصادي آن مشخص ميگردد؛ ديگري بستر اقتصاد كلان است كه، در آن، نقش اطلاعات در ساختار اقتصاد ملي توصيف و تا حد ممكن سنجيده ميشود؛ و سوم، بستر اقتصاد خرد است كه، در آن، ارزشها و هزينههاي اقتصادي وابسته به اطلاعات به شكلهاي خاص مورد بحث قرار ميگيرد.
در تعريف اطلاعات، پردازش دادهها داراي نقش اصلي است. چهار سطح از پردازش را ميتوان به سهولت شناسايي كرد: 1) انتقال دادهها، 2) گزينش دادهها، 3) سازماندهي دادهها، و 4) تقليل دادهها. هر چند در مورد سطح اول، مقياس پذيرفتهشدهاي براي مقدار اطلاعات وجود دارد(مانند مقياس آنتروپي[1] يا شانون[2] )، اما اَرو[3] خاطر نشان ميكند كه اين مقياس براي سطوح پيچيدهتر پردازش نامناسب است. براي اين سطوح، مقياسهايي لازم است كه اقتصادي يا غيراقتصادي بودن نقش ارزش را تشخيص دهند (1). هيز (8) مقياسهايي را پيشنهاد كرده كه در اصل ميتوانسته است براي ارزيابي تصميمهاي اقتصادي در سنجش و مقايسه هزينهها با ارزشها كارآيي داشته باشد.
در تعريف اطلاعات، واژه "دادهها" همه جا معادل "نمادهاي ثبتشده" در نظر گرفته شده است. نمونه نمادهاي ثبتشده، علائم چاپي؛ ارقام دودويي به شكل مغناطيسي، سوراخشده، يا نوري؛ بيان شفاهي؛ و تصاوير هستند.
از هر عنصر فيزيكي ميتوان براي ثبت دادهها بهصورت نماد استفاده كرد و پردازش آن صرفآ پردازشي فيزيكي است. اما بهمحض اينكه از عنصر فيزيكي بهعنوان نماد استفاده كنيم، ماهيت آن و ماهيت فرايندها (پردازشها)يي كه بر آن تأثير ميگذارند، دستخوش تغيير ميشود. در نتيجه، لازم است به دو نوع عنصر و دو نوع فرايند قائل باشيم: يكي فيزيكي و ديگري نمادين. در هر يك از اين دو مورد، وجه نمادين لايهاي بر روي وجه فيزيكي محسوب ميشود؛ اما تفكيك آنها از يكديگر حائز اهميت است، زيرا اين كار معناي ژرفتري به عنصر و فرايند ميبخشد. اين نكته را ميتوان با استفاده از مثالهاي تصوير 1 نشان داد.
اين نمودار بسيار فراتر از چارچوب مفهومي ساده است، زيرا ميتوان از آن به مثابه وسيلهاي براي خلاصه كردن ساختار كلان نظامهاي اقتصاد ملي استفاده كرد و تمايزهاي موجود در توزيع نيروي كار ميان انواع صنايع و انواع فرايندهاي درون آنها را تشخيص داد. اين نمودار ميتواند بهعنوان ابزاري براي خلاصه كردن توزيع هزينهها در صنايع از لحاظ اقتصاد خرد نيز مفيد باشد.
تصوير 1. نمودار عنصر و فرايند
هر يك از اين دو جنبه، هر چند بهصورت دو شاخه نشان داده شده، در واقع طيف واحدي است و ميتوان نقاطي را بر روي هر يك از آن دو شناسايي كرد كه بازتاب اهميت نسبي دو وضعيت متقارن است. بهطور مثال، "مصرف"، بازتاب تركيبي متنوع از وجوه فيزيكي و نمادين است: انسان براي ادامه حيات به غذا نياز دارد و از اين حيث، انسان عنصري فيزيكي و مصرف نيز فرايندي فيزيكي است. اما انسان از غذا براي نشان دادن سطح زندگي خود نيز استفاده ميكند كه در اين حالت هم عنصر و هم فرايند جنبه نمادين به خود ميگيرد، و اين همان چيزي است كه وبلن (23) "مصرف خودنمايانه" ناميده است. با گذر آدمي، بهسبب پيشرفتهاي اقتصادي، از مرحله امرار معاش به مراحل شكلگيري سرمايه، كنترل سرمايه، و كنترل اجتماعي، نقش سرمايه نيز از حالت فيزيكي به حالت نمادين تغيير مييابد.
براي جنبه پردازش، طيف مورد نظر با مثالهايي از پردازش دادهها كه براي روشن شدن تعريف اطلاعات بهكار رفته است، ترسيم ميشود. انتقال دادهها ـ يعني سادهترين سطح پردازش اطلاعات ـ ذاتآ فرايندي فيزيكي است، زيرا به جابهجايي فيزيكي علائم مربوط ميشود. گزينش دادهها، آميزهاي از فرايندهاي فيزيكي و مفهومي است، زيرا تصميمها نمادين هستند؛ اما خود گزينش احتمالا فرايندي فيزيكي است. تحليل دادهها مستلزم فرايند نمادين سطح بالا ـ در ابداع شكلها ـ است و ميتواند در سطح نمادين باقي بماند، هر چند احتمالا به اداركهاي فيزيكي مانند اشكال نمايش تبديل ميگردد. تقليل دادهها تقريبآ فرايندي كاملا نمادين است و فرايندهاي سطوح عاليتر مثل مفهومسازي حتي از تقليل دادهها نيز نمادينتر هستند.
طبق تصوير 1، امكان انتقال از سطحي به سطح ديگر نيز وجود دارد. نمونه بارز اين انتقال آن است كه كار يدي براي يك نفر جنبه ورزش پيدا كند يا مثلا چيزي كه ممكن است صرفآ فعاليت جسماني تلقي گردد به يك بازي تبديل شود. ديگر موارد انتقال به اين دلايل نمود مييابد: بهواسطه نياز به مديريت فرايندهاي فيزيكي و ضرورت پردازش اطلاعات براي پشتيباني از مديريت، بهواسطه فرايندهاي تجريد كه از سمت واقعيت به سمت مفهومسازي و نمادگرايي صرف حركت ميكند، بهواسطه درك مفاهيم از طريق اجراي نمايش، و سرانجام بهواسطه توليد كالاهايي از روي نمايشهاي اجراشده.
در چنين تغيير و تبديلهايي، سطوح عاليتر پردازش كه فراتر از گردآوري و انتقال صرف است (يعني گزينش، تحليل، و تقليل) داراي اهميت اقتصادي است، زيرا ارزش و هزينه را همزمان افزايش ميدهد. از اين رو، مسئله اقتصادي، برقراري توازن ميان ارزش و هزينه بهمنظور دستيابي به بهترين سطح هزينه ـ كارآيي است.
نمادهاي ثبتشده زماني كه به مثابه ابزاري براي نشان دادن يا بازنمود اشيا - گاه از دنياي واقعيت و گاه از دنياي تخيل ـ بهكار ميروند، از لحاظ عملياتي داراي اهميت هستند. از اين رو، پردازش اين نمادها شيوهاي است كه از طريق آن ميتوان به تعابير مفهومي و روابط متقابل ميان اشياي بازنمودشده پي برد. اين درست همان چيزي است كه به اطلاعات، به عنوان حاصل چنين پردازشي، اهميت اقتصادي ميبخشد.
اطلاعات داراي نقشهاي اقتصادي گوناگوني است كه موارد زير از آن جملهاند :
تصميمگيري. نوشتههاي اقتصاددانان درباره اطلاعات تقريبآ در سراسر جهان معطوف به نقش آن در تصميمگيري و كاربرد آن در تخصيص منابع مادي است. كتاب فون نومان و مورگنشترن (25) چارچوبي براي تصميمگيري عرضه ميكند كه مبتني بر بهينهسازي رياضي است و بررسيهاي علمي را ميتوان در اين چارچوب با دقت عمل رياضي انجام داد. نتيجه حاصل از آن شامل يك سلسله مقالات ارزشمند درباره تصميمگيري ترتيبي (1)، آثار مربوط به عدم قطعيت، و اطلاعات ناقص است (14؛ 19).
بدون شك، نقش اطلاعات در تصميمگيري نقشي ترديدناپذير است. حداقل در يكي از همايشهاي ملي تأييد شده كه اين نقش تنها نقش مهم اطلاعات است (18). بحث اين بود كه اطلاعات به خودي خود كالايي ارزشمند نيست، بلكه فقط به سبب كاربردهايش ارزش پيدا ميكند. نمونه بارز آن تأثير اطلاعات در كاهش احتمال خطر در تصميمگيري يا كاربرد اطلاعات براي حل مسئله است. از اين حيث، ارزش اطلاعات افزايشپذير است، گرچه از كاربرد نشئت ميگيرد و ذاتي نيست.
با اين همه، نقش اطلاعات در تصميمگيري به هيچ وجه خالي از ابهام نيست (20)، و در واقع، در برخي شرايط به نظر ميرسد كه اطلاعات بيشتر براي تأييد تصميمهايي است كه قبلا اتخاذ شده تا تصميمهايي كه بايد اتخاذ شود.
مديريت عملياتي. اطلاعات از ديدگاه عملگرايانه در مديريت عملياتي داراي اهميت ويژه است، اهميتي كه فراتر از اهميت اطلاعات در تصميمگيري است. اين نقش اطلاعات در نظامهاي اطلاعات مديريتي كه از اعمال روزانه هر نوع سازماني حمايت ميكند كاملا پذيرفتني است. روشن است كه ارزش اقتصادي اطلاعات مديريت بالاتر است، زيرا مديريت بهتر با اطلاعات عجين شده است.
جايگزيني عناصر فيزيكي. در برخي بسترها، اطلاعات را ميتوان بهمثابه جايگزيني براي عناصر فيزيكي به خدمت گرفت. بهطور مثال، نقش اطلاعات در مخابرات اين است كه انتقال دادهها را جايگزين جابهجايي افراد كند، يا در پزشكي تشخيص بيماري از طريق تصويربرداري را ميتوان جايگزين تشخيص از طريق عمل جراحي كرد. در هر دو مورد ارزش اقتصادي اطلاعات زياد است.
پويش محيطي. اطلاعات مبنايي براي پويش محيط و ابزاري براي آگاهي از رويدادهايي است كه در جهان اتفاق ميافتد؛ و نيز اطمينان ميدهد كه مديريت، خواه در عمل يا در تصميمگيري، از درك واقعيت خارجي برخوردار است. اين نقش اطلاعات با نقش سنتي آن در نظريه تصميمگيري متفاوت است، اما با شيوههايي كه تصميم واقعآ از طريق آنها اتخاذ ميشود، بهمراتب سازگارتر است.
اثرگذاري. اطلاعات وسيلهاي براي تحت تأثير قرار دادن و متقاعد كردن است. نقش اقتصادي تبليغات در اقتصاد مبتني بر بازار بسيار مهم است. در اين نوع اقتصاد، اطلاعات به خريداراني كه ميخواهند درباره كالاهاي موجود آگاه شوند و فروشندگاني كه ميخواهند خريداران را نسبت به ارزش كالاهاي خود مجاب سازند، كمك ميكند. اهميت اطلاعات چنان است كه در واقع وسيلهاي براي كمك مالي به ديگر فرآوردههاي اطلاعاتي، مانند مجلات و روزنامهها، فراهم ميسازد.
آموزش. اطلاعات از جمله عناصر ضروري آموزش است؛ و در اين نقش بهمثابه بخشي از فرايند يادگيري؛ به همراه كتابها، رسانهها، و بايگانيهاي رايانهاي؛ بهمنظور تدارك بخش عمدهاي از مواد آموزشي؛ و نيز بهمثابه مكمل تعامل ميان معلم و محصل مورد استفاده قرار ميگيرد. ممكن است خود نيز كانون آموزش محسوب شوند؛ يعني ابزارهاي دسترسي به اطلاعات و شيوه استفاده از آنها جزو مقولههايي قرار ميگيرند كه آموزش داده ميشوند. هر يك از اين موارد، هم براي فرد از حيث درآمد در طول زندگي و هم براي جامعه از حيث افزايش نيروي توليد، داراي اهميت اقتصادي است.
فرهنگ، تفريح، و سرگرمي. اطلاعات درونمايه غناي فرهنگي، تفريح، و سرگرمي افراد است. گرچه مترتب دانستن ارزش اقتصادي براي كساني كه از اين نقش اطلاعات استفاده ميكنند دشوار مينمايد، در مورد تمايل مردم براي پرداخت پول در ازاي اين نوع خدمات و كالاهاي اطلاعاتي، ترديدي وجود ندارد. اين تمايل پايه و اساس موفقيت صنايعي است كه تجليبخش اين نقش اطلاعات در كلّيت اقتصاد هستند. در تصوير 1، اين صنايع در چهارخانه حاوي نگارش و تأليف و در چهارخانه حاوي ورزش و هنرهاي نمايشي ظاهر شده است.
توليد، كالا، و خدمات. در حقيقت، همانگونه كه از هر يك از نقشهاي ذكرشده اطلاعات برميآيد، اطلاعات ميتواند بهعنوان كالا و بهصورت بستهاي واحد براي فروش، توليد و به هر علتي خريداري شود. همچنين، اطلاعات ميتواند خدماتي باشد كه به خريدار يك كالا ارائه ميشود. در حقيقت، بخش عمدهاي از خدمات متفرقه تجاري، مثل خدمات حسابهاي اقتصاد ملي، بهصورت خدمات مشاورهاي و فعاليتهاي مشابه ارائه ميگردد. متخصصان آمار و اقتصاد تجاري بيشتر تمايل دارند كالاها و خدمات اطلاعاتي را برحسب وجه فيزيكي آنها كه توليد، صادر، فروخته، انبار، و سرانجام استفاده و فرسوده ميشوند ـ و نه بر اساس محتواي اطلاعاتي آنها ـ بسنجند. در نتيجه، مقياسهاي اقتصادي، بيشتر وجوه فيزيكي را ميسنجند تا وجوه اطلاعاتي.
منبع سرمايه. اطلاعات ميتواند منبع سرمايهاي براي استفاده در توليد كالاها و خدمات اطلاعاتي باشد. البته، اين نقش اطلاعات، در صنايع درگير در توليد و فروش خدمات و محصولات اطلاعاتي از اهميت خاصي برخوردار است. براي اينگونه صنايع، پايگاههاي اطلاعاتي ميتوانند سرمايه اصلي محسوب گردند كه، در اين صورت، اهميت آنها بسيار بيشتر از ساختمان و تجهيزات است. اين پايگاهها بهعنوان نسخه مادر براي توليد نسخههاي بعدي جهت توزيع، و بهعنوان منبع كالاها وخدمات جانبي، و نيز بهعنوان پايه و اساس توسعه خدمات و محصولات جديد مورد استفاده قرار ميگيرند.
متأسفانه، محاسبات معمول بر آن است كه اينگونه سرمايهها را مصرف كند نه اينكه بهعنوان سرمايه به كار برد. در نتيجه، ارزش رسمي چنين شركتهايي بهاندازه كافي منعكس كننده ارزش واقعي منبع سرمايه نخواهد بود. با اين همه، نگاتيو فيلمها، نسخههاي اصلي كتابها و مجلات، پايگاههاي اطلاعاتي نمايهها و چكيدهها، و مجموعههاي كتاب در كتابخانهها، همگي سرمايههاي مهمي هستند كه براي توليد و ارائه خدمات و كالاهاي اطلاعاتي در نظر گرفته شدهاند.
درك اين نكته نيز مهم است كه در نظامهاي اطلاعات مديريتي، بايگانيها، بهعنوان پايه و اساس مديريت عملياتي، منابع سرمايهاي مهمي محسوب ميشوند.
ويژگيهاي كلّي اقتصاد اطلاعات. بهجز آنچه گذشت، اطلاعات داراي ويژگيهايي است كه مستقيمآ بر تصميمهاي مربوط به اطلاعات در سطوح اقتصاد خرد و كلان تأثير ميگذارد.
استقلال ذاتي اطلاعاتي. ممكن است اطلاعات به شكل فيزيكي ارائه شود، اما زماني كه بهصورت نمادين در آمد ديگر ملموس نخواهد بود و ميتوان آن را از طريق هر رسانهاي در دسترس قرار داد. برخلاف كالاهاي مادي كه توليد آنها مستلزم صرف مقدار زيادي انرژي و منابع مادي است، كالاهاي فكري را غالبآ ميتوان با استفاده از انرژي محدود بهعنوان كالاي فرعي ساير فعاليتها پديد آورد. اطلاعات به سهولت و ارزاني قابل انتقال و قابل تقسيم است. بهاي اطلاعات، ارتباط چنداني با هزينه در دسترس قرار دادن نسخههاي تكثيري ندارد؛ نخستين نسخه احتمالا بيشترين بها را دارد، اما با توليدهاي مجدد، هزينهها سرشكن شده و كاهش نسبي مييابند. در نتيجه، مقدار اطلاعاتي كه ميتوان بدون تخليه منابع مادي توليد كرد بسيار زياد است.
ارزش نامعلوم اطلاعات. ميان كالاهاي مادي و ارزش مواد مورد استفاده در توليد آنها، رابطه مستقيم و روشني وجود دارد. بهطور مثال، ميدانيم براي توليد يك خودرو چه مقدار فولاد لازم است. اما ميان توليد هر نوع كالا و اطلاعات هيچ رابطه مستقيم قابل سنجشي وجود ندارد. ارزش پژوهش يا اطلاعات مربوط به بازار يا تبليغات در بهترين حالت ممكن نيز نامعلوم بهنظر ميرسد.
تأثير زمان بر ارزش اطلاعات. ارزش اطلاعات اغلب برمبناي زماني كه در دسترس قرار ميگيرد تعيين ميشود نه بر اساس هزينههايي كه براي دسترسپذير كردن آن صرف شده و نه حتي بر اساس محتواي واقعي آن. در حقيقت، ميان زمان وصول اطلاعات و ارزش آن رابطه پيچيدهاي برقرار است. براي برخي، ارزش اطلاعات در فوريّت آن نهفته است؛ بهطور مثال، اطلاعات بازار بورس ِ ديروز ممكن است فردا بيارزش باشد. براي ديگري، ارزش اطلاعات احتمالا بيشتر در آينده درك ميشود تا حال حاضر و بيشتر حالت بالقوه دارد تا بالفعل. علاوه بر اين، اطلاعات يكسان ممكن است براي كاربران مختلف در زمانهاي متفاوت حامل ارزشهاي گوناگون باشد. اطلاعات مربوط به آب و هواي ايتاليا احتمالا مورد توجه يك فرانسوي نيست، اما زماني كه وي در حال سفر به ايتالياست اين اطلاعات ممكن است مهم باشد.
تفاوت درك از اطلاعات. مسئله عمده در نظريه اقتصادي اين است كه افراد داراي دركهاي متفاوتي از هر عنصر اقتصادي هستند. اين مسئله در مورد اطلاعات نيز به خوبي نمايان است. افراد از لحاظ نوع استفاده، قابليت استفاده، ميل به استفاده، ارزيابي هزينههاي استفاده، و توانايي پرداخت بهاي استفاده از اطلاعات با هم تفاوت دارند. نوعآ پراكندگي ميزان استفاده از اطلاعات در ميان مجموعهاي از كاربران احتمالي بسيار غيرعادي است. اين وضعيت حداقل تا حدودي منعكسكننده ارزيابي افراد از معلوم بودن هزينههاي زماني و پولي در مقابل نامعلوم بودن ارزش است، هر چند اين وضع ممكن است تا حد زيادي نشاندهنده تمايل و توانايي باشد. در نتيجه، ممكن است افراد از اطلاعات استفاده نكنند، ولو اينكه، از لحاظ اجتماعي يا سازماني، استفاده از اطلاعات براي رسيدن به كارآيي سطح بالا مهم باشد.
تأثير فاصله بر چگونگي استفاده از اطلاعات. استفاده از اطلاعات نيز همانند ديگر پديدههاي اقتصادي، تحت تأثير فاصلهاي است كه كاربران براي دست يافتن به آن بايد طي كنند. نظريه مربوط به مكانيابي حاكي از آن است كه استفاده از هر وسيله، با افزايش فاصله كاهش مييابد؛ مانند عملكرد هزينه سفر: اگر هزينه خطي باشد، كاهش آن تصاعدي است و اگر هزينه لگاريتمي باشد، كاهش آن به توان دو ميرسد. اين نظريه در مورد منابع اطلاعاتي نيز بهخوبي صادق است (10).
افزايش ارزش اطلاعات از طريق گردآوري. شايد يكي از مهمترين و متمايزترين ويژگيهاي اطلاعات بهعنوان يك منبع سرمايهاي، افزايش ارزش آن در نتيجه گردآوري آن است. زماني كه اطلاعاتي با اطلاعات ديگر تركيب ميشود، ممكن است تغيير شكل يابد، نظريههاي جديد شكل بگيرند، و دانش جديدي در نتيجه اين تركيب حاصل شود. در حقيقت، ارزش هر مجموعه اطلاعاتي بيش از كل ارزش اجزاي منفرد اطلاعاتي است. در نتيجه، ارزش اطلاعات مادامي كه ميزان دادههاي آن و ميزان تحليل فراهمشده از آن دادهها افزايش پيدا كند، فزوني مييابد.
خودزايي و گسترشپذيري اطلاعات. اين ويژگيها از اهميت خاصي برخوردارند، زيرا، در واقع ميزان نامحدودي از كالاهاي فكري را ميتوان پديد آورد و فنآوري اطلاعات اين قابليت را بهصورت تصاعدي افزايش داده است. پايگاههاي اطلاعاتي، ابزارهاي پردازش، ابزارهاي توزيع، و توانايي استفاده از آنها همگي در حال رشد هستند. انباشت رو به رشد منبعي بسيار غني فراهم ميكند كه ميتوان روابط جديدي از آن ايجاد كرد. ترديدي نيست كه افزايش تصاعدي تواناييهاي توليد مشكل توانايي ناهمسان افراد در استفاده از اطلاعات را تشديد ميكند.
استقلال هزينه اطلاعات نسبت به مقياس تقاضا. اقتصاددانان از عبارت "تقسيمناپذير در استفاده" به اين معني استفاده ميكنند كه هزينه، مستقل از مقياس بهرهبرداري است. اطلاعات در حقيقت غيرقابل تقسيم است، و از همين رو، اقتصادهايي با مقياس كلان وجود دارد. اين ويژگي، همراه با ارزش ناشي از انباشت اطلاعات، بهعنوان محركهاي نيرومندي كاربران را ترغيب ميكنند تا در مقياس كلان به كسب اطلاعات بپردازند. به همين دليل، سودمندي و كارآيي گردآوري اطلاعات بهصورت مشاركتي بيش از گردآوري بهصورت مستقل است. در نتيجه، مصرف مشاركتي نيز امري محتمل است، زيرا مضايقه كردن خدمات از آنهايي كه توان پرداخت پول را ندارند و محروم كردن آنها كارآيي چنداني ندارد. بهدشواري ميتوان دسترسي به اطلاعات را به خود اختصاص داد و ديگران را از آن محروم كرد.
كسي كه داراي اطلاعات است، با منتقل كردن، آن را از دست نميدهد. از اين رو، خريدار اطلاعات بهراحتي ميتواند آن را بارها بفروشد. هر چند اطلاعات ممكن است به بهاي گزاف بهدست آيد، بهمحض اينكه در دسترس قرار گرفت به ارزاني قابل توزيع است. نتيجه اين وضعيت آن است كه، از سويي، سازمانهايي كه با جريان باز اطلاعاتي روبهرو هستند، ممكن است با كمبود سرمايه در بخش تحقيق و توسعه مواجه شوند، زيرا زماني كه نتايج حاصل از تحقيقات به دانش عمومي تبديل شد اين سازمانها نميتوانند نتايج حاصل از تحقيقات را به خود اختصاص دهند و از سرمايهگذاري در تحقيقات سودي ببرند. از سوي ديگر، اگر پنهان كردن اطلاعات ميسّر باشد، نتيجه آن احتمالا سرمايهگذاري بيش از حد در تحقيقات خواهد بود، زيرا بهسبب عدم اطّلاع محققان، فرايندهاي تحقيقاتي تكرار ميشود.
عمومي بودن اطلاعات. هرگاه آنچه براي كسي تدارك ديده شده است بتواند بهطور رايگان در دسترس ديگران قرار گيرد، اقتصاددانان در مورد آن از اصطلاح "كالاي عمومي" استفاده ميكنند. اطلاعات بهواسطه استفاده ديگران يا منتقل شدن به ديگران از دست نميرود و تمام نميشود، ميتوان آن را دوباره فروخت يا بخشيد، بدون اينكه از محتوايش كاسته شود؛ بيش از يك نفر ميتواند بهصورت همزمان از اطلاعات واحدي استفاده يا آن را پردازش كند، بدون آنكه از ارزش آن براي ديگران چيزي كاسته شود. همه اينها حاكي از آن است كه اطلاعات كالايي عمومي است.
خصوصي بودن اطلاعات. با توجه به نياز به سرمايهگذاري براي ايجاد، توليد، و توزيع كالاها و خدمات، نياز مشابهي براي بازيافت اين سرمايه نيز وجود دارد وگرنه سرمايهگذاري صورت نخواهد گرفت. علاوه بر اين، ممكن است ارزش واقعي همراه دانش، انحصاري باشد. اگر قرار باشد اطلاعات در دسترس ديگران قرار گيرد، بايد انگيزهاي براي اين كار وجود داشته باشد. از اين حيث، بر سر منابع اطلاعاتي رقابت وجود دارد، اگر شركتي سريعتر يا بهتر به اطلاعات دست پيدا كند، ممكن است از لحاظ رقابت بر ديگر شركتها كه به آن اطلاعات دست نيافتهاند، برتري يابد. براي اين شركتها، ارزش در اين است كه با اطلاعات بهعنوان كالايي خصوصي برخورد شود و دسترسي به آن محدود گردد. محافظت در برابر جاسوسي صنعتي تدبير اقتصادي سنجيدهاي است.
تناوب عمومي و خصوصي بودن اطلاعات. بيشتر شكلهاي خدمات و كالاهاي اطلاعاتي جايي در حد فاصل ميان كالاهاي كاملا خصوصي و كالاهاي كاملا عمومي قرار ميگيرند. در مراحل مختلف فرايند انتقال نيز، متناوبآ اين دو شكل وجود دارد. دانش يقينآ كالايي خصوصي است، زيرا منحصر به فردي است كه آن را ميداند و بنا به خواست خود تصميم ميگيرد آن را آشكار كند يا به مشاركت بگذارد. با اين همه، دانش بيپايان است، زيرا حتي اگر به اطلاعات تبديل گردد و به مشاركت گذاشته شود، باز هم آگاهي از آن جنبه فردي دارد. با اين حال، مردم نسخههايي از اطلاعات را ميخرند و مالك آنها ميشوند و عدم دسترسي يا محدوديتهاي ناشي از حق مؤلف* ميتواند موجب محروميت ساير كاربران بالقوه از دسترسي به اطلاعات شود. اما اگر كتابخانهاي مواد اطلاعاتي را بهدست آورد، بار ديگر اطلاعات به كالايي عمومي مبدل ميگردد كه استفاده از آن موجب تمام شدنش نميشود، با هر بار استفاده بيشتر، هزينه استفاده سرشكن شده و به حداقل ميرسد و استفاده از آن جنبه غيرانحصاري دارد. حق مؤلف موجب توازن اطلاعات به عنوان كالايي عمومي و كالايي خصوصي ميشود. تركيب ويژگيهاي پيشگفته به اين معني است كه اگر قرار باشد توليدكنندگان اطلاعات سرمايهگذاري لازم را انجام دهند، حفاظت از حقوق خصوصي بهعنوان امري ضروري بايد رعايت شود. با اين حال، ميان اين حقوق و حق استفاده از اطلاعات بايد توازن برقرار گردد وگرنه انگيزهاي براي خريد اطلاعات وجود نخواهد داشت. حق مؤلف يكي از ابزارهاي برقراري اين توازن است. پيشرفت نيازمند استفاده و حق، نيازمند حمايت است.
انعطافپذيري قيمت اطلاعات. اقتصاددانان از اصطلاح "انعطاتپذيري قيمت" براي نشان دادن گستره همبستگي ميان قيمت و تقاضا در مورد يك كالا استفاده ميكنند. در مورد اطلاعات، ميزان انعطافپذيري قيمت به ماهيت اطلاعات، هدفي كه به خاطر آن كسب ميشود، شرايطي كه طي آن نياز ايجاد شده، كسي كه از آن استفاده ميكند، سطح رقابت يا تقاضا براي اطلاعات، سطح يا ميزان پردازش لازم براي مفيد ساختن آن، اهميت آن براي تصميمگيري، و ميزان اطلاعات مشابهي كه از ديگر منابع رقابتي در دسترس كاربران قرار ميگيرد بستگي كامل دارد.
اقتصاد كلان اطلاعات. پورات[4] ، در مطالعه برجسته خود با نام "اقتصاد اطلاعات" (21)، سنجش سنتي اقتصاد ملي يعني كشاورزي، صنعت، و خدمات را با افزودن بخش اطلاعات به چهار بخش افزايش داد. وي با تكيه بر اين ساختار جديد، توزيع نيروي كار را در سه مقوله اصلي 1) كارگران بخش اطلاعاتي اوليه، 2) كارگران بخش اطلاعاتي ثانويه، و 3) كارگران غيراطلاعاتي جاي داد.
بخش اطلاعاتي اوليه شامل همه افرادي است كه شاغل در سازمانهايي هستند كه محصول يا خدمات اصلي آنها اساسآ اطلاعاتمدار است. بخش اطلاعاتي ثانويه شامل افرادي است كه در سازمانهاي ديگري شاغلند، اما فعاليتهاي آنان نيز اطلاعاتمدار است. در هر زيربخش، خدمات و محصولات اطلاعاتي را ميتوان با تقسيمبندي كلي، اما سودمند، به پنج بخش طبقهبندي كرد كه زيربخشها داراي شباهتهاي روشني هستند (تصوير 2). شباهتهاي ميان زيربخشها نمايانگر آن است كه مديريت آنها امكان انتخاب ميان دو گزينه را داراست: يا منابع درون سازماني به آنها اختصاص مييابد يا متكي به منابع بخش اطلاعاتي اوليه هستند. بنا به دلايل مهم مديريتي، ظاهرآ گرايش ثابتي نسبت به بهرهبرداري از بخش اطلاعاتي اوليه، بهويژه در حوزههايي چون توسعه نرمافزاري و ياددهي وجود دارد.
پورات تخمين ميزند كه نيمي از نيروي كار (در ايالات متحده) درگير فعاليتهاي اطلاعاتي هستند و بهصورت مساوي ميان بخشهاي اطلاعاتي اوليه و ثانويه تقسيم شدهاند. وي همه كارگران، چه اطلاعاتي و چه غيراطلاعاتي را تحت شمول بخش اطلاعاتي اوليه قرار داده است. براي اصلاح اين تقسيمبندي بهعنوان پايه و اساسي براي ارزيابي اقتصادي، ساختار تخميني توزيع نيروي كار ميان صنايع اطلاعاتي و غيراطلاعاتي را از يكسو و عملكردهاي اطلاعاتي و غيراطلاعاتي را از سوي ديگر (تصوير 5) ميتوان فراهم كرد (11).
اين تصوير به تعبيري چارچوب مفهومي نهفته در تعريف اطلاعات نيز محسوب ميشود و ابزاري را فراهم ميكند كه ميتوان بهوسيله آن سطوح توسعه در اقتصادهاي اطلاعات ملي را ترسيم كرد. پراكندگي نيروي كار را بر اساس الگوي ساختاري سه سطحي نيز ميتوان نشان داد (تصوير3).
تصوير 2. اجزاي اقتصاد اطلاعاتي
تصوير 3. نمايش سطوح توسعه براي اقتصادهاي اطلاعاتي
برنامهريزي سياست ملي. تصويرهاي ارائهشده تلويحآ پيشنهادهايي براي برنامهريزي سياست ملي ـ بهويژه اگر تمايلي مبني بر توسعه اقتصاد بازارمدار مبتني بر اطلاعات وجود داشته باشد ـ ارائه ميكند كه زمينههايي چون سياستهاي كلان اقتصادي، تشويق استفاده از اطلاعات در صنعت، و تشويق توسعه فعاليتهاي اطلاعاتي را در بر ميگيرد (تصوير 4).
ارزشهايي كه براي موفقيت ملي و سازماني حاصل ميشود چنان است كه ميبايست همه تلاشهاي لازم صورت گيرد تا اطمينان حاصل شود كه همه موانع برطرف شده، امكان لازم براي استفاده مديران از اطلاعات فراهم گرديده، و منابع اطلاعاتي بهگونهاي سامان يافته است كه در مواقع لزوم اطلاعات كامل در دسترس قرار گيرد. اين ارزشها عبارتند از :
1. نيروي كار بهتر كه تعليمات بهتري ديدهاند و توانايي بيشتري در رويارويي با مشكلات دارند؛
2. پيشرفت توليدي بهتر مبتني بر دانش بيشتر درباره نيازهاي مصرفكننده؛
3. مهندسي بهتر مبتني بر دسترسپذير بودن اطلاعات علمي و فني و استفاده از آن؛
4. بازاريابي بهتر شامل انتخاب بازارها و شيوه دستيابي به آنها؛
5. دادههاي اقتصادي بهتر براي تصميمگيري مناسب
جهت سرمايهگذاري و تخصيص منابع؛
6. مديريت داخلي بهتر مبتني بر استفاده از اطلاعات و فنآوريهاي همراه آن براي ارتباطات و تصميمگيري پيشرفته.
تصوير 4. مفاهيم نهفته در سياست ملي
تصوير 5. ساختار تخميني توزيع نيروي كار
البته در نقطه مقابل اين ارزشها، عوامل منفي مهمي نيز وجود دارد كه نتايج مستقيم ويژگيهاي اقتصادي اطلاعات هستند. اين عوامل منفي ميتوانند مانع شركتها در سرمايهگذاري داخلي لازم در زمينه منابع اطلاعاتي شوند. كارآفرينان اطلاعاتي ممكن است فرصت يابند تا شكافها را پر كنند، اما اقدام به چنين كاري براي آنان همراه با خطرهاي بزرگ خواهد بود. از اين رو، لازم است انگيزه كافي براي خطر كردن وجود داشته باشد. مهمترين عوامل منفي را ميتوان چنين برشمرد:
1. هزينههاي آشكار كه بيشتر فعاليتهاي اطلاعاتي در زمينه نيروي كار، تجهيزات، و خريد را در بر دارند؛
2. بازدهي نامعلوم كه از ويژگيهاي شاخص فعاليتهاي اطلاعاتي است و غيرقطعي بودن بازدهي سود و بازگشت سرمايه را در بر ميگيرد. نتايج مثبت هر يك از منافع پيشگفته را بهدشواري ميتوان به دسترسپذير بودن اطلاعات نسبت داد. در بسياري موارد، تصميمگيري ميتواند بدون اطلاعات صورت گيرد و حتي ممكن است تصميمي بر خلاف مسير اطلاعات مرتبط گرفته شود؛
3. بازدهي درازمدت كه حتي زماني كه ارزش فعاليت اطلاعاتي مشهود است، ممكن است صورت گيرد، در حالي كه هزينهها بلافاصله صرف ميشوند. نتيجه آن است كه بيشتر سرمايهگذاريهاي اطلاعاتي طي دوره زماني طولاني جبران ميشوند؛
4. اطلاعات مستقيمآ مولّد نيست و تنها در موقعيتهاي نادر (و بيشتر در خود صنايع اطلاعاتي) بهصورت مستقيم مولّد و سودمند است. ارزش اطلاعات در استفاده بهتر از ديگر منابع نهفته است نه در مشاركت مستقيم در توليد؛
5. هزينه سربار كه حسابدارها عملا با اطلاعات اينگونه برخورد ميكنند، و از اين رو، هر گاه نياز به كاهش هزينه است، نگاهها متوجه هزينههاي سربار ميشود.
اقتصاد خرد اطلاعات. اين بحث از سه جنبه قابل بررسي است: 1) ارزش اطلاعات براي توليدكنندگان، )2 هزينههايي كه آنها براي توليد كالاها و خدمات اطلاعاتي متحمل ميشوند، و 3) ارزش اطلاعات براي كاربران كه پايه و اساس تمايل آنان براي پرداخت پول در ازاي كالاها و خدمات اطلاعاتي است. در ابتدا خدمات و محصولات اطلاعاتي در بخش اطلاعاتي اوليه مورد توجه قرار ميگيرد، زيرا دادهها و آمار مربوط به آنها در دسترس است. اما هزينهها و ارزشهاي درون بخش اطلاعاتي ثانويه نيز، از جنبه اقتصاد خرد، حائز اهميت است.
ارزش اطلاعات براي بخش اطلاعاتي اوليه. شركتهاي فعال در بخش اطلاعاتي اوليه بهظاهر سرگرم كسب درآمدند، اما در واقع خطر كردن فراوان است و فوايد مالي، با اين خطرها متناسب به نظر نميرسد، اين وضع، بهويژه در مورد نشر كه تفاوت هزينه و سودمندي آن بسيار اندك است صدق ميكند. ناشران كتاب غالبآ براي سودآوري، متكي به منابع درآمد فرعي هستند؛ مجلات علمي تا حد زيادي به حق اشتراك متكي هستند؛ انتشارات دانشگاهي تقريبآ در همه دنيا از يارانه بهرهمندند؛ روزنامهها و مجلات تقريبآ بهصورت كامل تحت حمايت تبليغات هستند. البته موفقيتهايي نيز از قبيل كتب پرفروش، فيلمهاي موفق، و سريالهاي تلويزيوني كه جايزه گرفتهاند وجود دارد. اما در هر يك از اين حوزهها بازندگان فراواني نيز ميتوان يافت. همانگونه كه وگل[5] اشاره ميكند، بسياري از فيلمها ـ اگر نگوييم بيشتر آنها ـ سودي به تهيهكننده خود باز نميگردانند. تعداد اندكي از فيلمها موفق هستند كه در واقع زيان ناشي از تعداد فراوان فيلمهاي موفق را جبران ميكنند (25).
در تجارت، ارزشها را ميتوان به بهترين نحو از طريق درآمدهاي كسبشده توسط هر صنعت سنجيد. دادههاي مربوط به ايالات متحده كه در تصوير 5 ارائه شده نشاندهنده توزيع درآمدهاست كه در جدول 1 آمده است.
جدول 1. توزيع درآمدها در ايالات متحده بر اساس درصد توليدناخالص ملي و دلارهاي خالص حاصلشده، برمبناي توليد ناخالص ملي6/5 تريليون دلار در سال 1990
بر اساس دادههاي گزارش بوكر (3) در 1986، نشر كتاب 10 بيليون دلار، طبق آمار مك لاپ و ليسون (17) در ،1978 نشر مجله 1 بيليون دلار، بنا به گزارش وگل (24) در ،1983 تفريحات 94 بيليون دلار، و بنا به دادههاي دفتر آمار كارگري (22) در 1990، آموزش 365 بيليون دلار، تحقيق و توسعه دانشگاهي 21 بيليون دلار، و خدمات تجاري متفرقه 160 بيليون دلار بوده است. بنابراين، ميتوان برآوردهايي در مورد برخي صنايع توزيعي انجام داد و آنها را براي سال 1990 به صورت جدول 2 ارائه كرد.
جدول 2. برآورد برخي صنايع توزيعي در سال 1990
هزينههاي اطلاعات. ايجاد اطلاعات بايد با توجه به توليد دادهها (يعني نمادهاي ثبتشده ارائهشده بهصورت واقعي يا تخيلي) و نيز با توجه به پردازش آنها براي استخراج آنچه "اطلاعات منبع" ناميده ميشود صورت گيرد. اطلاعات منبع از حيث كاربرد مورد ارزيابي قرار ميگيرد و اگر ارزشمند به نظر رسيد براي توليد آنچه "نسخه اصلي توليد"[6] نام دارد پردازش ميشود. در مورد نشر كتاب، اين فرايندها همان ويراستاري است. نتيجه اين فرايندها پايهاي براي توليد نسخههاي تكثيرشده جهت توزيع يا تدارك خدمات فراهم ميكند. خدمات و كالاهاي حاصلشده به بازار عرضه و توزيع ميشود. در مجموع، اين موارد شامل پنج مرحله است كه براي آنها هزينههايي مشخص ميگردد: پديدآوري، ويراستاري، حروفچيني، توليد، بازاريابي، و توزيع. از بسياري جهات، اين اعمال نمايانگر طرح مورد استفاده در تعريف اطلاعات است.
تصوير 6. وجوه فيزيكي و نمادين كتاب
از اين هزينهها، سه مورد اول معرّف سرمايهگذاري در زمينه پديدآوري پايه و اساس لازم براي كالاها و خدمات هستند. دو مورد آخر، هزينههاي تحويل كالاها يا خدمات هستند. هزينههاي پديدآوري كتابها، مقالههاي مجلات، و فيلمنامهها عملا بر دوش نويسندگان است. زماني كه اين هزينهها با پرداخت حقالتأليف جبران ميشود، بهصورت بخشي از هزينههاي فروش بر دوش ناشر يا توليدكننده استوار ميگردد.
در اينجا از كتابها، مجلات، خدمات پايگاههاي اطلاعاتي، فيلم، تلويزيون، و كتابخانهها براي نشان دادن اين هزينهها در بخش اطلاعاتي اوليه استفاده شده است. بهمنظور ارائه نگاهي كلي به هزينههاي سرمايهاي و هزينههاي تحويلي جدول 3 ارائه گرديده است.
البته، هزينههاي سرمايهاي ثابت هستند، در حالي كه هزينههاي تحويلي، همانند عملكردهاي فروش، متغيرند. از اين رو، منظور از درصدهاي نشاندادهشده، نشان دادن تجربه در مواقعي است كه دخل و خرج برابر ميشود. مادامي كه فروش افزايش مييابد، درصد هزينههاي تحويلي نيز بالا ميرود، اما هزينههاي سرمايهاي ثابت ميماند؛ كه نتيجه آن افزايش تدريجي سود است.
جدول 3. مقايسه هزينههاي سرمايهاي و هزينههاي تحويلي
اقتصاد خرد نشر كتاب. محتواي كتاب معمولا مخلوق ذهن نويسنده است. خلق يك كتاب ممكن است سالها و سالها زمان ببرد، هزينههاي زيادي به خود اختصاص دهد، و گران تمام شود. بهطور مثال، نويسندهاي ممكن است سه تا چهار سال را صرف تدوين كتابي سيصدصفحهاي كند. اگر حدود يك سوم اين زمان صرف اين كار شده باشد، با در نظر گرفتن حقوق سالانهاي برابر 50000 دلار، هزينه كتاب 50 تا 60 هزار دلار تمام ميشود. پاداش مالي ـ يعني همان سود حاصل از سرمايهگذاري در چنين كاري ـ معمولا از طريق حقالتأليف بهدست ميآيد. نرخ حقالتأليف معمولا 10 درصد بهاي روي جلد كتاب است. با توجه به ميانگين فروش ناخالص كتب (كه بنا بر آمار منتشرشده، حدود 300000دلار براي هر عنوان است)، درآمد متوسط يك نويسنده موفق شايد 30000 دلار باشد كه بازگشت بخشي از سرمايهگذاري اوست. در مورد كتابهاي علمي و تخصصي، سود ناشي از فروش به مراتب كمتر و شايد نيمي از سود ناشي از كتابهاي تجاري عمومي است. تخمين زده ميشود كه كمتر از يك درصد مؤلفان واقعآ موفق به انتشار ميشوند و تنها نيم درصد حقيقتآ موفق هستند، از اين رو انتظارات نيز اندك است (7). نويسندگي راه كسب درآمد نيست، مگر براي تعداد اندكي نويسنده واقعآ موفق.
اما در مورد ناشر، كاركردهاي عملياتي همان فرايندهاي ضروري اطلاعاتي هستند كه شايد 15 تا 16 درصد بهاي فروش را به خود اختصاص ميدهند. ويراستاري مواردي چون تعيين موقعيت و تشويق مؤلفان، همكاري با آنها براي تهيه نسخه دستنويس مطلوب، ارزيابي ارزش اثر، قابليت فروش آن، و مناسب بودنش براي توليد را در بر ميگيرد. معمولا يك ويراستار ارشد مسئول چنين اعمالي است كه شايد بتواند 20 تا 25 عنوان كتاب را در سال ويرايش كند. مديريت توليد شامل اعمالي چون حك و اصلاح نسخه، پيكربندي، سازماندهي محتوا، سروصورت دادن به حروفچيني و صفحهبندي، يا تبديل آن به نسخه مادر است. البته، هزينههاي سربار و هزينههاي عمومي اداري را نيز بايد به اين موارد افزود كه شامل دامنه وسيعي از هزينههاي سازماني مثل مكان، آب و برق، و جز آن است. توليد شامل فرايندهايي است كه براي محصول قابل فروش و قابل توزيع يعني محصول چاپ و صحافي و انبار شده ضروري است.
كتاب براي فروش عرضه و توزيع ميشود. اين اعمال عملا ميان ناشر و توزيعكننده تقسيم ميگردد. براي فروشنده يا توزيعكننده، هزينهها بهواسطه تخفيف ناشر، كه نوعآ 30 درصد از قيمت تعيينشده كتاب است تأمين ميگردد. جدول 4 شكل سادهشده و كلي دادههايي است كه توسط دسوئر (5)، بينگلي (2)، و مك لاپ (16) گزارش شده و هزينهها را بهصورت درصد قيمت نشان ميدهد.
جدول 4. درصد هزينهها از قيمت كتاب
از ميان اين هزينهها، هزينههاي عملياتي و حروفچيني جزو هزينههاي سرمايهاي محسوب ميشوند و ساير هزينهها، از جمله پرداخت حقالتألف به مؤلف، هزينههاي تحويلي هستند (جدول 5).
جدول 5. نسبت هزينههاي سرمايهاي و هزينههاي تحويلي كتاب
اقتصاد خرد مجلات علمي. هر عضو هيأت علمي نوعآ بين 20 تا 50 درصد از طول سال را صرف پژوهش ميكند. صرف نظر از اوقات شخصي، هزينه اين فعاليت از طريق حقوق دانشگاهي تأمين ميگردد (كه گفته ميشود هزينه متوسط آن 20000 دلار در سال است). به اين عدد بايد هزينههاي تأمينشده از طريق كمكهزينههاي پژوهشي و قراردادها را نيز افزود (كه گفته ميشود 10000 دلار در سال است). متوسط برآيند اين فعاليت، انتشار دو يا سه مقاله پژوهشي بيستصفحهاي در سال است كه هزينه هر مقاله 10 تا 15 هزار دلار است. براي يك عضو پژوهشي هيأت علمي اگر هم پاداشي براي فعاليت خلاق وي وجود داشته باشد، برگرفته از درآمد ناشي از انتشار آن خواهد بود كه اين درآمد نيز بهنوبه خود به موقعيت، مرتبه دانشگاهي، و شهرت علمي وي بستگي دارد. جدول 6 شكل ساده و خلاصهشده برآوردهاي مفصلي است كه مك لاپ از هزينههاي عملكردي بهعمل آورده است (16).
جدول 6. هزينههاي عملكردي نشر مجلات علمي
بايد توجه داشت هزينههاي حروفچيني و صفحهبندي در مورد انتشار مقالات علمي بسيار بيشتر از هزينههاي مشابه در كتاب است؛ اين مسئله بهسبب ماهيت پيچيدهتر انتشار مجلات علمي است. هزينههاي ويراستاري، حروفچيني، و صفحهبندي، و هزينههاي عمومي اداري را بايد هزينههاي سرمايهاي و ساير موارد را بايد هزينههاي تحويلي در نظر گرفت (جدول 7).
جدول 7. مقايسه هزينههاي سرمايهاي و تحويلي مجله علمي
اقتصاد خرد نشر صفحه فشرده (سي. دي. رام). هزينههاي سرمايهاي ـ يعني هزينههاي مربوط به پديدآوري محتوا و يك نسخه مادر ـ در مورد نشر صفحه فشرده و چاپ، در اصل، بايد مشابه باشد. در حقيقت، بعضي از بستهها هم شامل مواد چاپي (مثل راهنما و مواد توصيفي) و هم مواد الكترونيكي است. تفاوت، در هزينههاي مربوط به توليد و توزيع خدمات و كالاها نهفته است. امروزه، انتشار و حمل و نقل صفحه فشرده (حاوي متن، بازي، يا برنامه) حدود 4 دلار براي هر واحد هزينه برميدارد، اما اين هزينه در مورد كتاب چاپي حدود 18 درصد از قيمت روي جلد آن (يعني 9 دلار از يك كتاب 50 دلاري) است. علاوه بر اين، ظرفيت ذخيره دادهها در مورد مواد الكترونيكي بسيار بيشتر از مواد چاپي است. البته همين ويژگي است كه انتشار و توزيع صفحه فشرده را چنين جذاب كرده است، تا حدي كه بررسي نشاندهنده رشد سالانه 50 تا 100 درصدي است.
بهطور مثال، با استفاده از انتشار يك كتاب بهصورت صفحه فشرده، هزينههاي توليد پس از مرحله حروفچيني شايد تا حد نصف كاهش يابد، اما ساير هزينهها اساسآ ثابت باقي ميماند (جدول 8).
جدول 8. مقايسه هزينههاي سرمايهاي و تحويلي صفحه فشرده
اقتصاد خرد خدمات پايگاههاي اطلاعاتي. خدمات پايگاههاي اطلاعاتي كه دسترسي به متون رقومي، بايگانيهاي دادههاي عددي، تصاوير، بانكهاي اطلاعاتي مرجع، و كتابشناسي را فراهم ميسازند، ابزارهاي گسترده ديگري براي نشر الكترونيكي هستند. در اينجا نيز هزينههاي سرمايهاي، مشابه هزينههاي سرمايهاي چاپ هستند. با اين حال، در اينجا دسترسي و بازيابي اقلام مورد نياز، جايگزين توليد براي توزيع ميشود. هزينههايي كه خدمات پايگاههاي اطلاعاتي متحمل ميشوند شامل هزينه ذخيره، پردازش ريانهاي براي نگهداري، دسترسي و بازيابي، و مخابرات است. بهجز اين موارد، هزينههايي نيز ممكن است برعهده واسطههاي اطلاعاتي نظير كتابخانههاي مرجع، كارگزاران، يا كارآفرينان اطلاعاتي باشد. اين واسطهها از جهتي همتاي خردهفروشيهاي كتاب هستند. در مطالعه كينگ و همكارانش (13) زمان لازم براي كاوش متوسط توسط يك كارمند در حدود 50 دقيقه تخمين زده شده است. با در نظر گرفتن حقوق حرفهاي 15 دلار براي هر ساعت و با احتساب هزينههاي عمومي و سربار، هزينه كاوش به حدود 25 دلار ميرسد. هزينههاي مستقيم كاوش از پايگاه اطلاعاتي مرجع در جدول 9 برآورد شده است.
جدول 9. هزينههاي مستقيم كاوش از پايگاه اطلاعاتي مرجع
حقالتأليف پولي است كه براي تأمين هزينههاي سرمايهاي به توليدكننده پايگاه اطلاعاتي پرداخت ميشود؛ ساير هزينهها، از جمله هزينههاي مربوط به واسطهها، هزينههاي تحويلي هستند. با استفاده از دادههاي مربوط به سال 1985، ميتوان جدول 10 را ارائه كرد.
جدول 10. مقايسه هزينههاي سرمايهاي و تحويلي پايگاه اطلاعاتي
اقتصاد خرد فيلم و تلويزيون. خلق فيلمهاي سينمايي، فرايند تعاملي پيچيدهاي ميان تهيهكنندگان، كارگردانان، نويسندگان، بازيگران، فيلمبرداران، طراحان، و مانند ايشان است. هزينههاي اين كار هنگفت است و شامل بودجههاي چند ميليون دلاري در مورد فيلمهاي سينمايي، چند صد هزار دلاري براي برنامههاي تلويزيوني، و چند ده هزار دلاري براي بخشهاي كوتاه مجموعههاي تلويزيوني است. نتيجه مشخص اين توليد عبارت است از نگاتيو يا نوار مغناطيسي مادر كه از روي آن نسخههاي توزيعي براي عرضه و نمايش بر صحنه يا صفحه تلويزيون تهيه ميشود.
وگل (24) تصويري از توزيع هزينهها را در زماني كه دخل و خرج برابر باشد، بهصورت جدول 11 تهيه كرده است.
جدول 11. توزيع هزينهها در فيلم سينمايي و تلويزيون
اقتصاد خرد كتابخانهها. كتابخانهها معمولا در سازمانهايي از قبيل نهادهاي دانشگاهي، انجمنها ،مدارس، و شركتها فعاليت ميكنند، اما در اينجا، آنها را جزئي از بخش اطلاعاتي اوليه در نظر ميگيريم، زيرا عملكرد آنها مبتني بر اطلاعات است. جدول 12 بهصورت كلي هزينههاي كتابخانههاي بزرگ دانشگاهي و عمومي را مقولهبندي كرده است (15).
جدول 12. هزينههاي كتابخانههاي بزرگ
هزينههاي فراهمآوري، خدمات فني، وبخشي از هزينههاي عمومي اداري را بايد هزينههاي سرمايهاي تلقي كرد؛ هزينههاي خدمات به خوانندگان و بخشي از هزينههاي عمومي اداري جزو هزينههاي تحويلي هستند (جدول 13).
جدول 13. مقايسه هزينههاي سرمايهاي و تحويلي كتابخانه
اقتصاد خرد بخش اطلاعاتي ثانويه. هزينههاي اطلاعات در بخش اطلاعاتي ثانويه مشابه هزينهها در بخش اوليه است، اما سنجش آنها دشوار است. پرداخت اين هزينهها ممكن است برعهده گروه استفادهكننده، مشتري يا پروژه واگذار گردد يا اينكه بهمثابه بخشي از هزينههاي عمومي و سربار تقبل شود. جايي كه در قبال هزينهها وجه دريافت ميشود، نظام حسابداري ميتواند سهم خالص هر بخش از خدمات را از كل بودجه محاسبه كند، بهطوري كه نظام قيمتگذاري انتقالدهنده اطلاعاتي درباره شدت تقاضا و سهم آن از درآمدهاي ناخالص كلي است. اما شقّ دوم يعني تقبل هزينههاي اطلاعات بهعنوان بخشي از هزينههاي عمومي و سربار، از دقت كمتري در تعيين هزينههاي خدمات اطلاعاتي مختلف برخوردار است.
هزينههاي مرتبط با خدمات و محصولات اطلاعاتي را ميتوان چنين تقسيم كرد: 1) هزينههاي ثابت نظير دستمزدها كه، چه استفاده صورت بگيرد و چه نگيرد، وجود دارند؛ )2 هزينههاي متغير نظير هزينههاي اشتراك پايگاه اطلاعاتي و ديگر خدمات كه، چه استفاده صورت بگيرد و چه نگيرد، وجود دارند؛ و 3) هزينههاي متغير نظير هزينههاي كاوش پايگاه اطلاعاتي كه به استفاده واقعي از محصولات و خدمات ارتباط مييابد و در، صورت عدم استفاده، وجود نخواهند داشت. علاوه بر هزينههاي مستقيم، هزينههاي غيرمستقيم نيز وجود دارد كه اجارهبها، هزينههاي عمومي اداري، و هزينههاي سربار از آن جملهاند كه اين موارد نيز ربطي به ميزان استفاده ندارند.
بيشتر فعاليتهاي اطلاعاتي داخلي نظير كتابخانههاي تخصصي، بهصورت مراكز هزينهاي با بودجهاي سالانه عمل ميكنند و هزينههاي مستقيم شامل هزينه مواد و نيروي كار و شايد هزينههاي ثابت را پوشش ميدهد. در اين روش، فعاليت اطلاعاتي از نظر حسابداري هزينه سربار يا بالاسري تلقي ميشود. اين نظام، از لحاظ كاربرد، نظامي ساده است؛ اما در درازمدت سبب بيتوجهي به كتابخانه ميشود. زماني كه مدير يك شركت به بررسي عمليات مالي شركت ميپردازد و به كتابخانه بهعنوان يك هزينه و نه يك كمككننده مستقيم مينگرد، احتمالا درصدد برميآيد كه بودجه آن را كاهش دهد. شق دوم آن است كه فعاليت اطلاعاتي بهصورت فعاليتي سودآور عمل ميكند و خدمات خود را در داخل و بهصورت بالقوه در خارج از سازمان مادر به معرض فروش ميگذارد واين قابليت را دارد كه بتوان از لحاظ مالي به آن توجه كرد.
ارزشهاي اطلاعات در استفاده. ارزش غنيسازي فرهنگي، تفريح، و سرگرمي نيز همانند منافع اطلاعات از طريق تمايل افراد براي پرداخت پول در ازاي آنها نمود مييابد. فيلم، تلويزيون، تئاتر، هنر، و ورزش كه همگي صنايع چند بيليون دلاري هستند توسط مصرفكنندگان و تبليغكنندگان پشتيباني مالي ميشوند. همانگونه كه در جدول 14 نشان داده شده، وگل (24) زمان و هزينهاي را كه بزرگسالان در سال 1981 صرف فعاليتهاي تفنني برگزيده كردهاند، برآورد كرده است. اين ارقام بيانگر بيش از نيمي از اوقات بيداري يك فرد و تقريبآ 3 درصد از توليد ناخالص ملي است. با هر مقياسي كه بسنجيم، اين مقادير زمان و هزينه قابل توجهي را شامل ميشوند.
استفاده ديگر افراد از اطلاعات بهمنظور آموزش و پيشرفت فردي است. هزينههاي آموزش رسمي حدود 7 درصد از توليد ناخالص ملي را تشكيل ميدهند، و هزينههاي آموزش غيررسمي و تعليمات صنعتي شايد 3 درصد ديگر از توليد ناخالص ملي را در بر گيرند. مطالعهاي كه در 1986 توسط مؤسسه پژوهشي ايالات متحده صورت گرفته نشان ميدهد كه بيش از 30 بيليون دلار در 1986 براي آموزش رسمي كاركنان صرف شده، اما 180 بيليون دلار ديگر نيز براي آموزش ضمن خدمت صرف گرديده است. چكيدهنامه آماري ايالات متحده در 1987 گزارش كرده است كه مجموع هزينههاي آموزش رسمي در همه سطوح عمومي و خصوصي در 1986، بالغ بر 260 بيليون دلار بوده است (22). و بنا به گزارشهاي مكتوب نيز رقم 30 بيليون دلار بهعنوان هزينه برنامههاي آموزش رسمي صنعتي در 1993 قيد شده است (6).
جدول 14. زمان هزينه فعاليتهاي تفنني
ارزش خدمات اطلاعاتي براي افراد متخصص. برآورد شده است كه افراد متخصص تقريبآ 60 درصد وقت خود را صرف ارتباطات و كار با اطلاعات ميكنند (4). اين افراد هزينههايي را براي بهدست آوردن اطلاعات واستفاده از آن متحمل ميشوند، اما برآورد شده است كه منافع مستقيم حاصل از استفاده از اطلاعات براي آنها، ده برابر آن چيزي است كه هزينه كردهاند. با اين حال، چيزي كه مهمتر از منافع مستقيم است، افزايشي است كه در توليد حاصل ميشود و آن را با نتايج توليدشده ميسنجند (نتايجي مثل گزارشها، انتشارات مديريتي، طرحها و پيشنهادههاي پژوهشي، مشاورهها، و جز آن)؛ مدت زماني كه صرف انجام كار و آماده كردن چنين نتايجي ميشود بسيار كارآمدتر مورد استفاده قرار ميگيرد.
ارزش اطلاعات در تجارت و صنعت. تجارت و صنعت براي پشتيباني از مديريت عملياتي، برنامهريزي تجاري، و تصميمگيري نيازمند اطلاعات است. اطلاعات به صورت جهاني براي توسعه توليد، بازاريابي، مديريت مالي، و عمليات صنعتي ضروري است.
بهمنظور ترسيم اهميت اطلاعات براي تجارت، ميتوان به گسترش برنامهاي تجاري توجه كرد. چنين برنامهاي خلق ميشود تا مبيّن رسالت يك سازمان باشد و بهعنوان طرحي پيشنهادي براي بهدست آوردن سرمايه عمل ميكند. برنامهاي براي توسعههايي است كه قرار است در آينده صورت گيرد و راهنمايي براي برنامهريزيهاي بعدي با حركت به سمت نوعي اقتصاد اطلاعاتي است. برنامه تجاري نيازمند آن است كه نقش اطلاعات در حمايت از اهداف تجاري مشخص گردد. اطلاعات براي حمايت از تحقيق و توسعه در زمينه توليد، براي دستيابي به بنيه مالي، براي بازاريابي، براي شناخت حكومتي، براي استفاده از استانداردهاي صنعتي، و براي مديريت كاركنان حائز اهميت است (12؛ 9).
براي شركتهاي فعال در بخش اطلاعاتي اوليه، شناخت نقش اطلاعات، همانگونه كه در شكل 7 نشان داده شده، از اهميت خاصي در امر تدارك توليد و خدمات اطلاعاتي برخوردار است.
ترجمه حميدرضا جمالي مهموئي
نقش تبلیغات دراقتصاد